.....

........

.....

........

اینــجــا هــمـچــنــانـــ زمــستـــانــــ اســـتــــ...

دیگه چیزی نمونده...شاید یکی دو روز دیگه...بهار میاد.همه چی نو میشه...وقتی بیرون را نگاه میکنی شکوفه ها رو میبینی...دشت تازه سبز شده را می بینی...این یعنی بهار داره میاد.

 

ولی وقتی به خودم نگاه میکنم...شکوفه ای نمیبینم....دشت سبز شده ای نمیبینم....چرا همچنان درختان من بی برگند؟...چرا هنوز سرما را در خودم احساس میکنم؟....چرا من دگرگون نشده ام؟...من هنوز خودم را از حبس آزاد نکرده ام.....هنوز خودم را رها نکرده ام...هنوز .....به قول دوستم هنوز در باتلاق زندگی گیر کردیم....هر چی بیشتر تلاش میکنیم بیشتر فرو می رویم.....

 

نفس ها گرم 

دل ها خسته و غمگین 

درختان اسکلت های بلوراجین .

زمین دلمرده 

سقف آسمان کوتاه .

زمستان است

 

و اینجا همچنان زمستان است

هست دیواری

به بلندای زمستان آیا؟

 

بوی باران و بهاران امّا

 

نرم و آهسته از آن می‌گذرند

با سلام و لبخند

 

راستی دیواری هست

که از آن نگذرد آواز بهار؟

 

پس چرا دشمن سرسبزی ما

می‌کشد گرد دل باغ حصار؟

شاعر:امیرحسین سام و اخوان ثالث

 

نظرات 3 + ارسال نظر
کوثر 1390/12/28 ساعت 09:37 ب.ظ http://shahdeisar.mihanblog.com



خدا قوتــــــــــــــــــ

عیدتون مبارک

عید شما هم مبارک

شاید قلب هایمان هنوز بوی بهار را حس نکرده اند... شاید هنوز از خواب زمستانی بیدار نشده اند...شاید... ولی من میخواهم قلبی بهاری داشته باشم... شما چطور؟؟!!

فعلا در موردش فکری نکردم......

باسلام و احترام
.امیدوارم در تمامی عرصه های خدمت رسانی به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران موفق باشید.

با تشکر از شما دوست گرامی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد